-
سه ماه اول
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1392 10:45
روزهای باور کردن حضورت خیلی شیرین بود. کم نگرانی نداشتم. چیزی توی وجودم می جوشید و ایمان داشتم که سالمی ولی نگرانی ها بود. آزمایشهای روتین رو انجام دادم تا اطمینان داشته باشم که سالمی. این که چقدر برای هر کدوم استرس داشتم بماند. به خصوص آزمایش Nt که خیلی نگرانش بودم. برای سونوی سه بعدی هم کم دل واپس نبودم به خصوص که...
-
اومدنت
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1392 14:35
عزیز دل مامان نزدیک سه ماهه که قدم رو چشمم گذاشتی و دنیا اومدی. یه دنیا از داشتنت خوشحالم.نوروز امسال (سال 92) بود که با اشتیاق در موردت فکر می کردم. بابا و من خیلی منتظرت بودیم و در مورد تو که فکر می کردیم هنوز نیستی حرف می زدیم و برنامه ریزی می کردیم. تو اون روزهایی که خاله مریض بود تو توی شکمم بودی و من نمی دونستم....
-
شاید تو اومدی!
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 10:45
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 عزیز دل مامان!یه دلشوره شیرین دارم.نمی دونم تو هست شدی یا نه ولی انگار ته دلم یکی می گه هستی. همه نشانه ها دال بر اینه که هستی و خوب من و بابا منتظر اینیم که قطعی بشه اون وقت من خوشبخت ترینم.
-
دیشب تو را دیدم
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 20:13
خیلی واقعی بودی مامانم. تو بغل گرفته بودمت و نوازشت می کردم و برام می خندیدی. با همه وجودم احساست کردم.انگار که واقعی بود.خیلی شیرین بودی عزیزکم خیلی....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1391 08:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 عزیز دلم من و بابا دیشب برای اومدنت برنامه ریزی کردیم. دیشب اولین بار بود که برای خودمون زمان معین تعیین کردیم و من دیشب تا صبح از اشتیاق خوابم نبرد. نازنینم تصو حضورتم برام شیرینه. یه دلهره خاصی دارم. دوست دارم عزیزم.
-
...
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 16:21
عزیزکم! خیلی وقته برات ننوشتم.نه که به فکرت نبودم نه!ولی این روزها سر مامان هم حسابی شلوغه.با وجود این که هزار تا کار ریخته سرم و فرصت نمی کنم گاهی یه شونه به موهام بزنم(نمی دونم وقتی اینها رو می خونی مامان مو داره یا نه.:دی), با همه این احوالات دلم خیلی تو رو می خواد. خیلی وقتها دوست داشتم بودی تا کنار هم این روزهای...
-
تو رو به خاطر خودت می خوام
شنبه 29 مردادماه سال 1390 09:33
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 عزیزم! می دونی توی رویاهام دوست دارم چه جوری بزرگ بشی؟! دوست دارم انقدر به خودت متکی باشی که همیشه بدونی برای من و بابات تصمیم تو به همه چیز ارجحیت داره.دلم می خواد همیشه خودت تصمیم بگیری و بزنی تو دل خطر. دلم می خواد خودت با اراده خودت مسیر...
-
به بابا افتخار کن!
شنبه 8 مردادماه سال 1390 09:21
عزیز دلم حال این روزها پر از دغدغه است و تلاش برای یه فردای خوب. باید به بابا افتخار کنی! اون بهترین باباییه که تو می تونی داشته باشی! می دونی چقدر هوای مامانو داره؟! من می دونم که بعدها همینطور و حتی بیشتر هوای تو رو هم داره. عزیزم همیشه می تونی روی بابا حساب کنی.اون بهترین بابای دنیا می شه من مطمئنم!
-
این روزها
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1390 13:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 می دونی چیه عزیزم؟!هیچ وقت به خودت سخت نگیر.دنیا هر جوری که باشه می گذره!من و بابا این روزها خیلی درگیریم. بابا درگیر پایان نامه شه و من هم روزهامو یه جوری بالاخره طی می...
-
سلام مامانی!
یکشنبه 2 مردادماه سال 1390 11:22
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 عزیز دل مامان سلام! می دونی چرا دارم برات می نویسم.دوست دارم هر موقع که وقتش شد بهت اینجا رو نشون بدم تا بخونیش و بدونی مامان چقدر دوستت داشته و داره.میدونی هنوز اصلا نمی تونم تصوری ازت داشته باشم. می دونی الان که می نویسم تو هنوز به وجود هم...